کد مطلب:314210 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:199

عجب مجلس توسلی برپا می کنید
جناب حجةالاسلام مروج و حامی مكتب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام، آقای حاج شیخ عبدالأوحد خورشیدی بخشایشی طی مكتوبی چنین نوشته اند:

31. جناب حجةالاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ علی قاسمی غریبدوستی می فرمود: در تاریخ 1338 هجری شمسی بنده در ركاب حضرت آیةالله آقای حاج شیخ هدایت الله غروی (ره) به مناسبت برگزاری جلسه ی صلح بین یك نفر روحانی و مالك



[ صفحه 653]



به گرمرود مسافرت نمودیم. بعد از برگشت از روستای جیران چند روز در غریبدوست منزل پدر غروی ماندیم. علمای محترم روستای غریبدوست به دیدن مرحوم حاج شیخ آمدند و حاج شیخ مرحوم از ایشان بازدید نمودند. شبی از شبها، كه پدران طلاب آن روستا در محضر حاج شیخ حضور داشتند، شخصی به نام مشهدی اسماعیل كمالی به خدمت حاج شیخ آمد و به ایشان عرض كرد: ما در منزل روضه داریم. حاج شیخ مرحوم به بنده و حجةالاسلام و المسلمین فاضل دانشمند آقای حاج شیخ عمران علیزاده فرمودند: خانه ی ایشان منبر بروید. ما عرض كردیم آقاجان تا به حال ما منبر نرفته ایم. فرمودند: این می شود منبر اول شما. وظیفه ی ما طبعا اطاعت از فرمایش حاج شیخ بود. و لذا برای روضه خواندن به منزل آقای كمالی رفتیم. و در بین راه بنده به آقای علیزاده گفتم: شما، باید منبر بروید، زیرا من صلاحیت منبر ندارم. بعد از مذاكره، ایشان قبول كردند. قرار شد من هم به ایشان اجمالا كمك كنم و البته منبر را ایشان تشریف ببرند. آقای مشهدی اسماعیل گفت به حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام توسل نمایید و آقای علیزاده هم به حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام توسل پیدا كردند. من هم چند قطعه شعر می خواندم. چون اولین منبر ما بود خجالت می كشیدیم و وقت ذكر مصیبت چشممان را بسته بودیم. یك وقت متوجه شدیم كه مردم می خندند، عوض اینكه گریه بكنند! در خاتمه نیز چند قران (ریال) اجرت توسل به ما دادند.

با ناراحتی زیاد نزد حاج شیخ مرحوم برگشتیم، ولی حاج شیخ مرحوم ما را تشویق كردند و مرتبا می گفتند: بارك الله پسرانم! ولی از ناراحتی درونی ما خبر نداشتند. آن شب را صبح كردیم و فردای آن روز دیدیم كه صاحب منزل، اول صبح، وارد اطاق ما شده و می گرید. حاج شیخ علت گریه ی وی را پرسید و وی توضیح داد كه دیشب در خواب دیده است آقا حضرت اباالفضل العباس قمر بنی هاشم علیه السلام در حال غضب به وی فرموده است: عجب مجلس توسلی برپا می كنید؟! سپس افزود: من از ترس به پای آقا افتاده و به ایشان عرض كردم: آقاجان اشتباه شده است. تا زنده هستم هر سال یك گوسفند می كشم و مجلس توسل برپا می كنم، مرا ببخشید. فرمودند: بروید در مجالس توسل مواظب خودتان باشید!



[ صفحه 654]



وی گفت: وقتی از خواب بیدار شدم دیدم مثل آدم بیدار گریه می كنم. آن بنده ی خدا تا زنده بود، هر ساله یك گوسفند می كشت و برای حضرت اباالفضل العباس علیه السلام اطعام می داد. و بعد از فرزندانش نیز همان برنامه را ادامه می دهند.

سپس مرحوم حاج شیخ به آن بنده ی خدا و حاضرین توصیه فرمودند كه، همیشه مواظب باشید محبت اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را برای خودتان جلب نمایید و این نمی شود مگر اینكه انسان در مجالس سوگواری ایشان مؤدب داخل شود و مؤدب خارج گردد و همواره متوجه این باشد كه این مجالس، نظاری دارد.

مرحوم ملاحسینقلی تكمداشی نیز همیشه می فرمود:ای مردم، صاحب مجلس، مولا حضور دارند. ایشان، كه از بنی اعمام مرحوم آیةالله حاج میرزا فتاح شهیدی بود، از این روستا به آن روستا مسافرت می كرد و در بیابان آب را بهانه قرار داده، یك مسأله به آن دهاتیها یاد می داد به آنان می گفت كه اگر تمایل دارید، در این بیابان یك توسل به مولانا امام حسین علیه السلام پیدا كنیم. اگر آن باغبان یا زارع اظهار تمایل می كرد، وی در آن بیابان توسلی می جست. سپس عرض می كرد: «خدایا در این بیابان به یك نفر یك مسأله یاد دادم» و سپس در بین منازل راه، زمزمه می كرد و می گریست.

روحانی نباید بیكار بنشیند، بلكه باید همیشه در حال انجام مأموریت ابلاغ باشد. به راستی كه آن مرحوم، وصفا نه اسما، روحانی بود.